هیچ

ساخت وبلاگ

سرم درد می کند و احساس می کنم چشم هام تحت فشارند.

بغضی بر گلو و سینه ام نشسته و اشکی پشت چشمم منتظر ایستاده.

منتظر تلنگری هستم تا گریه کنم.

کاش بشود.

هیچ...
ما را در سایت هیچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myhouse بازدید : 12 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 12:45

"از جا می پرماگر فقط می توانستم افکارم را کنار بگذارم بهتر می شدافکار از هرچیز بی مزه ترند، حتی بی مزه تر از گوشت تن .همین طور یک ریز کش می آیند و مزه ی عجیبی به جا می گذارند.تازه ، کلمه ها هم هستند ؛ توی افکارند.کلمه های نا تمام ، طرحی ناقص از جملاتی که مدام تکرار می شوند.باید تمام کُنَ...من هّس...مرده، مارکی دورولبون مرده.نیستمهس...خوبه ، خوبه ، و هیچ وقت تمامی ندارد.بدتر از باقیش است، چون خودم را مسئول و شریک جرم حس میکنممثلا این طرر نشخوار دردناک را - من وجود دارم - منم که ادامه میدهم!من.همینکه بدن زندگی را شروع کرد خودش ادامه می دهد؛ولی فکر را ،منم که ادامه اش میدهم و بازش می کنممن وجود دارم.فکر می کنم که وجود دارم.عجباین احساس هستی چه مارپیچ دور و درازیست ؛و من خیلی آرام بازش می کنم.کاش می توانستم جلوی فکر کردنم را بگیرم.سعی می کنم ، موفق میشوم!انگار کله ام پر از دود می شود و باز از سر گرفته می شود .دووود.فکر نکنم.نمی خواهم فکر کنم.فکر می کنم که نمی خواهم فکر کنم.نباید به این فکر کنم که نمی خواهم فکر کنم ، چون این هم باز یک جور فکر است.پس هیچ وقت تمامی ندارد؟فکر من خود من است.برای همین است که نمی توانم بس کنمدر همین لحظه هم - وحشتناک است - اگر هستم به این خاطر است که از بودن بیزارم.این منم ، منم که خودم را از آن نیستی که طالبش هستم بیرون می کشم .نفرت و بیزاری از بودن هم ، خودش شیوه ایست برای وا داشتن من به بودن ؛ به فرو کردن من توی هستی."تهوع - ژان پل سارترپ.ن.البته ، به نظر من، فکرِ من ،خودِ من نیست. هیچ...
ما را در سایت هیچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myhouse بازدید : 10 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 12:45

دارم خودم رو از دور می بینم که چقدر ساکت شدم و چند روزه هیچی نداشتم اینجا بنویسم ، به جز متن کتاب.خب ، نمی تونم بگم خوبه یا بده.چیزی که در موردش حس می کنم اینه که ذهنم آرومتر بوده و هی کلمه نیومده روی کلمه !کارها روتین تر انجام شدن و برای انجامشون اون انرژی خیلی زیاد روحی که ازم گرفته میشد ، لازم نبوده.مطمئنا اون دو تا قرص آرامبخشی هم که دکتر اضافه کرد به داروهام اثر گذاشته، چون تقریبا از همون روز ساکت شدم.این آرامش برام موهبته.وقتی فکر می کنم بعضی ها بدون تلاش این آرامش رو دارن تو زندگیشون ، واقعا حسودیم میشه. هیچ...
ما را در سایت هیچ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myhouse بازدید : 11 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 12:45